• 11 تیر 1403

    مروری-بر-سقراط-اکسپرس-مجید-خاکپور

    اون کاری که می‌خوای بکنی از رختخواب بیرونت می‌کشه، نه ساعت کوکی... هر روزِ زندگی دنبال پیشروی و فتح نباشیم، گاهی فقط باید وظیفه شناس باشیم... پرورش روحیه پرسشگری برای بهبود زندگی حیاتی است... پیاده روی راهی برای آشتی ما با طبیعت و هم سازی دوباره ما با آن است... چگونه دیدن است که به کشف کمک می‌کند، نه رفتن به جا‌های تازه. هنر این است که شیوه دیدن را عوض کنیم... خلاقیت هنری تمنا و اشتیاق را فرومی نشاند و به همان نسبت هم از رنج می‌کاهد... تف و لعنت می‌فرستم بر لذت‌های زندگی تجملاتی ...

  • 12 بهمن 1402

    درباره-استالین-به-روایت-رادزینسکی-امین-عمرانی

    یک تاریخ‌نگاری قابل اعتنا که خواننده‌ در آن با اسناد کسل‌کننده‌ و یک مشت آمار روبرو نمی‌شود... به سراغ دست‌نوشته‌های به‌جامانده از تروتسکی می‌رود و هم‌قطاران استالین را در تفلیس پیدا می‌کند... چطور تمام اعضای حزب لنین یک به یک نابود شدند، اتفاقی که یکی از معماهای بزرگ حکومت استالین است و حتی خود قربانیان نیز هیچ‌گاه از این معما سر درنیاوردند که چرا او با چنین بی‌رحمی غیرقابل درکی حزبی را که مطیع او بود، نابود کرد... ...

  • 22 آبان 1401

    عباس-معروفی-رفتم-که-خودم-صلیبم-را-بر-دوش-بکشم

    داستان‌های چخوف را کپی می‌کردم... نفر اول کنکور شدم... نوشتن «سمفونی مردگان» چهار سال و هفت ماه طول کشید... معلم ادبیات فارسی و عربی بودم... بخشی از عمرم صرف خنثی‌سازی توطئه شد... اولین کنسرت‌های رسمی بعد از انقلاب را به صحنه بردم... بی‌دلیل اخراج شدم... دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام.»... آنقدر کتکم زدند که پنج دندان خرد شد... در یک هتل استخدام شدم... خودشان زمانی عمله‌ی سانسور بودند... هر هنرمندی تاریخ مصرف اثرش را خودش امضا می‌کند... اگه می‌خواستم بفروشم توی کشورم می‌فروختم ...

  • 06 مهر 1401

    نگاهی-به-زندگی-و-آثار-ژوزه-ساراماگو-مریم-برادران

    زندگی داشت روی خوش به آنها نشان می‌داد که برادر چهار ساله ژوزه مرد و آنها را در غمی دردناک فرو برد... 12 ساله بود که به عنوان خزانه‌دار اتحادیه دانش آموزان رای آورد... در مدرسه فنی مکانیک درس خواند و بعد دو سال در یک تعمیرگاه خودرو مشغول به کار شد... روزنامه نگاری را از سال ۱۹۵۵ تجربه کرد و دستیار ویراستار روزنامه شد... یکی از اعضای حزب مخفی شد... بدبین هستم اما نه در آن حد که گلوله‌ای در مغزم خالی کنم... واتیکان بهتر است به کار خودش برسد ...

  • 20 مرداد 1401

    امیرهوشنگ-ابتهاج-به-روایت-دخترش-یلدا

    یک شعر برای او نوشت به نام «برادر هیچ ساله»... هیچ علاقه‌ای به درس و مدرسه نداشت اما اهل مطالعه بود و شوق زیادی برای آموختن مهارت‌های مختلف داشته و در تعطیلات تابستانی‌اش آشپزی، گلدوزی و خیاطی می‌آموخت ... مادر خدای قشنگی داشت! با خدا حرف می‌زد، بحث می‌کرد، دعوا می‌کرد، درددل می‌کرد و این همان خدایی است که در عرفان به نام «دوست» از آن یاد می‌کنند... پس از کشتار خونین مردم در ۱۷ شهریور(جمعه سیاه) از رادیو استعفا کرد... در کلمه سایه آرامشی هست که با طبیعتش سازگار است... مثل یک سایه زندگی کرد ...

  • 23 خرداد 1401

    غلامرضا-خاکی-جمال-شمس-تبریزی-در-کسوف-است

    هر کسی به خود اجازه می‌دهد درباره او شایعه‌ای و تهمتی بگوید... عرفان در ايران دكانی برای دو گروه شده است... كلاس‌داران و همايش‌سازان كه در طلب نان‌اند و ديگرى هواداران و تازندگان به عرفان و عارفان براى رسيدن به نام... عده‌ای آن را با فلسفه و برخی با روان‌‌شناسی درمی‌آمیزند و عده‌ای نیز عرفان را در سطح مجموعه‌ تکنیک‌های معمولی مشاوره پایین می‌آورند... گوشه‌نشینی نبوده که نسبت به انحراف‌ها ساکت باشد... باور به پیر ذات عرفان است و انکار آن، عرفان را بی‌معنی می‌کند ...

Loading
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
جدالی مهیب بین دربار و دانشگاه درگرفت، ده‌ها قربانی بر جای نهاد و با سقوط امپراتور پایان یافت... اعلام کرد تا زمانی که حیات دارد، قادر متعال زمام امور کشور را به دست او سپرده... خود را از اعقاب سلیمان و داوود، پیامبران بزرگ بنی‌اسرائیل می‌دانست و بسیاری از زیردستانش او را‌‌‌ همان «مسیح موعود» می‌دانند... در بحبوحه فقر مطلق چگونه می‌توان از پیشرفت دم زد؟ این چگونه پیشرفتی است که مذلت همه ملت را از پا درآورده است... ذات ملوکانه گوششان به حرف کسی بدهکار نبود ...
درواقع کتاب «عارف جان‌سوخته» را به توصیه مادرم برای معرفی مولانا به فرانسویان نوشتم... در مناقب‌العارفین آمده که به مولانا خرده می‌گیرند که چرا دور و بر تو کفش‌دوز، بزاز و بقال هست... می‌توان با مولانا دست به شعردرمانی زد. من همواره معتقدم تراپی با شعر خوب اتفاق می‌افتد... مام دوران تحصیلم تا دوره دکتری در رشته چین‌شناسی، دغدغه‌ام بررسی نقش ایرانیان در ترویج مذاهب غیرچینی در چین بود. جالب این‌که حتی بودیسم هم به‌جای این‌که از هند به چین برود، توسط ایرانی‌ها به چین برده شده است ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
انقلاب اکتبر و اندیشه‌های کمونیستی در کشور ما تاثیرات قابل توجهی داشت... باید از بت‌های اسطوره‌ای چپ،‌ اسطوره‌زدایی شود... کتاب‌های سرخ روایت راه سنگلاخ مبارزه با دیکتاتوری است... او فرزند خلف استالین بود و با اینکه هیچ باوری به آموزه‌های کمونیستی نداشت، اما روش‌های استالین را برای غصب و حفظ قدرت سیاسی بسیار می‌پسندید و به آنها عمل می‌کرد... کسی از رازهای پشت دیوارها خبر نداشت؛ آنجا محل دفن آرزوهای بسیاری بود ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...